شبه مسئله و تجویزهایی برای حل مسئه
شبه مسئله و تجویزهایی برای حل مسئه : در ابتدا بگذارید یک داستان جذاب را با هم مرور کنیم. به خاطر نبود جاذبه در فضا، جوهر خودکار فضانوردان به سمت پایین حرکت نمیکند. به همین دلیل در فضا نمیشود از خودکار استفاده کرد. به خاطر وجود این مشکل، مساله «طراحی یک خودکار که بدون جاذبه نیز کار کند» در ناسا مطرح شد. بعد از ماهها پژوهش با صرف هزینه میلیون دلاری، دانشمندان موفق به ساخت خودکاری شدند که در هر محیطی و بر روی هر سطحی بنویسد. این خودکار در اعماق اقیانوس و برای نوشتن بر روی شیشه نیز کارایی داشت. برای این منظور از یک میکروپمپ استفاده کردند که جوهر را متناسب با فشار و حرکت نوک خودکار به سمت پایین پمپ میکرد. اما در روسیه این مساله تنها با صرف یک دلار، در مدت ۵ دقیقه حل شد. آنها تصمیم گرفتند در فضا از مداد استفاده کنند. گرچه این فقط یک داستان است اما این داستان احتمالا تخیلی نکته ای کلیدی درون خود دارد.
تجربه نشان می دهد، اغلب کشورها، سازمان ها، تیم ها و افراد در دام «شبه مساله» می افتند. وقتی می خواهند یک سیاست جدید، پروژه جدید، محصول یا کسب و کار جدید راه اندازی کنند، به اندازه کافی روی تعریف مساله وقت نمی گذارند. در نتیجه زمان و منابع زیادی هدر می رود و مسائلی را دنبال می کنند که اصلا مساله نیستند.
بگذارید سه مثال را با هم مرور کنیم:
1- همه دنبال این هستیم که مدرسه درست کنیم. اصلا مدرسه سازی جزو امور نیکوکارانه و شادی بخش محسوب می شود. اما کسی از خود نمی پرسد، واقعا ما به مدرسه احتیاج داریم؟ جواب قطعا نه است. ما به آموزش و آگاهی احتیاج داریم. حالا آیا برای آموزش و آگاهی، فقط مدرسه لازم است؟ باز هم قطعا نه! تجربه انجام شده در یکی از کشورهای آفریقایی می گوید شما می توانید به کودکان لپ تاپ ارزان قیمت بدهید و همچنین دسترسی کنترل شده به اینترنت، بهترین دروس توسط بهترین استادان یک بار برای همیشه ضبط می شود و در اختیار آنان قرار می گیرد. کودکانی که کفش ندارند یا پا ندارند یا پول رفت و آمد ندارند یا حتی کودکانی که سر کار می روند و وقت ندارند می توانند به آموزش و آگاهی دست پیدا کنند. این نگرش قدیمی، کهنه ماست که باعث می شود راه حل های دیروز را به خورد مسایل امروز بدهیم.
2- مثال بعدی در مورد استارتاپ ها (شرکت های نوپا و نوآور) است. تحقیقات متعدد حکایت از آن دارد که بزرگترین علت شکست استارتاپ ها با اختلاف زیاد (40%)، فراهم کردن محصولی است که نیاز زیادی به آن وجود ندارد. یعنی راه حلی برای مشکلی که اصلا مساله نیست.
3- روزی روزگاری به این جمع بندی رسیدیم که باید نهضت علمی داشته باشیم و تولید علم کنیم. آنگاه به این جمع بندی رسیدیم که استادان برای ارتقاء و دانشجویان برای فارغ التحصیلی باید مقاله ISI داشته باشند. از آن روز توان و زمان نخبگان این سرزمین صرف چیزی شد که نباید می شد. به جای آن که نیازهای کشور را حل و فصل کنیم، رفتیم دنبال نخود سیاه. دانشگاه تبدیل شد به بنگاه مقاله نویسی آن هم نه در ارتباط با مسایل کشور که در مورد موضوعاتی که نشریات جهانی آن را می پسندند. ما سیستان و بلوچستان را فروختیم به سانفرانسیسکو! از استاد دانشگاهی که 400 مقاله بین المللی داشت سوال شد، فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود. یعنی فاجعه!
شبه مساله ها همه جا هستند! از زندگی شخصی بگیرید تا عرصه خطیر کشورداری. چقدر در کشور پروژه تعریف شد که نیاز حقیقی نبود و اکنون دولت را به دولتی بدهکار (چه مالی و چه روانی) تبدیل کرده است.
☑️⭕️تجویز راهبردی:
اما حال برای اینکه کمتر در دام «شبه مساله» بیفتیم و مسائل اشتباه حل نکنیم چه می توان کرد؟ تکنیک های متعددی می توان مطرح کرد اما دو تجویز زیر احتمالا راهگشاست:
1- مغز ما برای کمینه سازی مصرف انرژی ذهنی عادت دارد سریعا مساله را صورت بندی کند و معمولا هم این صورت بندی را بر اساس اولین راه حلی که به ذهنش می رسد انجام می دهد. هر گاه در برخورد با یک مساله به یک ایده اولیه در مورد مساله-راه حل رسیدید، به خودتان تلنگر بزنید و بگویید که خوب این اولین گزینه است، دیگر چگونه می شود به این مساله فکر کرد؟
2- از تکنیک 5 چرا استفاده کنید. اگر به مشکلی برخوردید مثلا بهره وری پایین. از خودتان بپرسید چرا؟ ممکن است جواب این باشد که کم کاری کارکنان. اگر بخواهیم در همین جا راه حل ارایه کنیم اشتباه است. گام بعدی از خودمان بپرسیم چرا کارکنان کم کاری می کنند. با 5 چرای پشت سر هم به ریشه ها می رسیم.
انیشتین جایی گفته بود: اگر یک ساعت وقت داشته باشم تا کره زمین را نجات بدهم، ۵۹ دقیقه از وقتم را صرف طرح مساله میکنم و یک دقیقه را صرف حل آن. هر از چند گاهی باید از خود پرسید آیا واقعا دارم اشتباه می زنم!
وحید شامخی و مجتبی لشکربلوکی
دیدگاهتان را بنویسید