شیر ناصرالدین شاه
داستان شیر ناصرالدین شاه: ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت. به شاه خبر دادند که چه نشستهای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را میدزدد. شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد. پس از مدتی آن دو با هم ساخت و پاخت کردند و علاوه بر اینکه هر دو ران را میدزدیدند، دل و جگر ش را هم میخوردند.
شاه خبردار شد و یکی از درباریها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو برمیداشت. پس از مدتی به شاه خبر دادند: «جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد میمیرد.»
جستجو کردند و دیدند که این سه با هم ساختهاند و همه اندامهای گوسفند را میبرند و شیر بیچاره فقط دنبه گوسفند برایش میماند. ناچار هر سه را کنار گذاشت و گفت: «اشتباه کردم. یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود.« ….
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
گام های اصلی در راه اندازی کسب وکار
راه اندازی کسب وکار ، یکی از گامهای مهم و مفصل در مسیر رسیدن به...
روش های موفقیت در توسعه کسب و کار
در جوامع امروزی، پیشرفت و توسعه کسب و کار به عنوان یکی از عوامل اساسی...
چگونه کسب و کار خودمان را رشد دهیم؟
معرفی اهمیت رشد در کسب و کار اساسی است زیرا رشد به عنوان یکی از...
هوش مصنوعی چیست، چگونه کار می کند و چرا اهمیت دارد؟
هوش مصنوعی چیست ؟ اگرچه همیشه واضح نیست، اما هوش مصنوعی سالهاست است که یکی...
روشهای مقابله با تنبلی و تعلل
تنبلی و تعلل، دو دشمن بزرگ در مسیر پیشرفت و رسیدن به اهداف هستند. این...
چرا اهمالکاری می کنیم ؟
اهمالکاری، عادتی ریشهدار و مخرب است که گریبان بسیاری از افراد را در زمینههای مختلف...
دیدگاهتان را بنویسید