شتاب بخشی برای موفقیت و توسعه فردی
شتاب بخشی برای موفقیت و توسعه فردی : وقتی در شهر لاجولا در کالیفرنیا زندگی می کردم، برای ورزش کردن و امتحان اراده ام، به طور منظم دو مایل را با دوچرخه به سمت بالای کوه سولداد رکاب می زدم. در زندگی کارهای خیلی کمی هستند که بتوان به صورت ارادی و داوطلبانه انجامشان داد و نسبت به رکاب زدن بدون توقف به بالای کوهی با شیب تند، درد و رنج بیشتری به وجود آورند. وقتی این طور به خودتان فشار می آورید، نقطه ای وجود دارد که در آن، به محدودیت تان می رسید و با شخصیت باطنی و واقعی تان روبه رو می شوید. ناگهان، تمامی افکار و پیش بینی هایی که درباره ی خودتان داشتید، کنار می روند؛ شما می مانید و واقعیت عریان.
ذهنتان شروع می کند به اختراع انواع گوناگون عذرها و بهانه های مناسب که چرا بهتر است انجام آن کار را متوقف کنید. آنجاست که با یکی از بزرگترین سوال های زندگی مواجه میشوید: آیا آن درد و رنج را تحمل می کنید و ادامه میدهید، یا مثل گردو میشکنید و تسلیم میشوید؟
لانس آرمسترانگ، تصویر روی جلد مجله ی موفقیت در ژوئن ۲۰۰۹ بود. یادم می آید وقتی لانس برای اولین بار قهرمان توردوفرانس شد، در حال تماشای او بودم. مسابقه، وارد مراحل کوهستانی فرساینده شده بود. بقیه ی دوچرخه سوارها از لانس غفلت کرده بودند، چون قبل از این، هرگز مشهور نبود. در سومین مرحله ی کوهستانی و وسط بارش باران، مه گرفتگی و بعد، بارش تگرگ، لانس از گروه اش جدا شد و خودش را رساند به جلوترین گروه دوچرخه سواران به تنهایی مشغول مبارزه با برترین دوچرخه سواران دنیا بود. در مسیر ۱۸ مایلی مرحله ی پایانی بعد از پنج و نیم ساعت رکاب زدن و صعود در میان کوهها، همه ی رکاب زنها به سختی افتاده بودند.
این مطلب را از دست ندهید: برشی از کتاب اثر مرکب دارن هاردی
هر کدام شان در اعماق توانایی ها و تعریف شان از خود، دنبال این بودند که آیا می توانند طاقت بیاورند یا نه؟
مسابقه تبدیل شده بود به امتحان این که چه کسی می توانست از این سختی به بهترین نحو نجات یابد و قدرت ادامه دادن پیدا کند؛ این که چه کسی تسلیم خواهد شد و چه کسی ادامه خواهد داد.
در پنج مایل پایانی مسابقه، لانس ۳۲ ثانیه عقب تر از نفرات جلویی بود؛ در دوچرخه سواری در مسیرهای کوهستانی، این یعنی یک فاصله ی جبران نشدنی.
در یکی از پیچها، لانس از روی زین دوچرخه اش بلند شد، سریع رکاب زد و از دو نفر جلوی گروه، جلو افتاد. هر دوی آنها از دوچرخه سواران مطرح بودند. بعد، لانس با به کارگیری هر آن چه در توان اش بود، حمله ای را شروع کرد و چندین متر از آنها جلو افتاد.
بعدها در کتاب اش با عنوان «این درباره ی دوچرخه نیست: درباره ی بازگشت من به زندگیست» نوشت: «وقتی از رقبای تان پیشی می گیرید و آنها واکنشی نشان نمی دهند، این چیزی را به شما نشان میدهد. این که آنها از نفس افتاده اند و این زمانی ست که می توانید از آنها پیشی بگیرید.»
در حالی که انرژی اش، کامل تحلیل رفته بود، به شدت نفس کم آورده بود و ماهیچه های اش از خستگی میسوخت، همچنان به رکاب زدن ادامه می داد. بعضی از دوچرخه سوارها تلاش کردند، ولی هیچ کس نتوانست به او برسد، آنها قدرت این کار را در خودشان نمیدیدند. در خط پایان، مدعی غیرمنتظره، با مشتانی گره کرده و بالا گرفته، آن مرحله از مسابقه را برد و فاتح توردوفرانس شد.
این مطلب را از دست ندهید: پکیج موفقیت و توسعه فردی
در این فصل، می خواهم با شما دربارهی آن لحظه های حقیقت صحبت کنم و این که اثر مرکب چگونه میتواند به شما کمک کند تا به سطح های جدید و بزرگتر موفقیت نفوذ کنید؛ آن هم سریع تر از چیزی که فکر می کنید ممکن است.
وقتی خودتان را آماده کردید، آموزش دیدید، تمرین کردید و مدام تلاش کردید، دیر یا زود، با لحظه ی حقیقت خودتان روبرو می شوید. در آن لحظه است تعیین می کنید چه کسی هستید . به چه کسی تبدیل خواهید شد، در آن لحظه است که رشد و پیشرفت زندگیتان را مشخص می کنید.
پیشنهاد می کنیم برای یادگیری بیشتر، کتاب اثر مرکب، نوشته دارن هاردی را تهیه کنید. با کلیک بر روی تصویر زیر می توانید این کتاب را خریداری نمایید.
دیدگاهتان را بنویسید